زانکوزانکو، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

میوه عشقمون

خبر خوب

خدایا شکرت،نی نی نازم همین الان با آزمایش مطمعن شدم خدا تورو به من داده،بابایی هم تا دو ساعت دیگه از اهواز میرسه،نمیدونم چطوری این خبر خوش و بهش بدم،مامانم تا فردا اینجاست،ولی فعلا میخوام به کسی نگم تا از سلامتی فرشته ام مطمعن بشم،خیلی لحظه قشنگیه،خدایا شکرت
12 بهمن 1392

مامانی منتظر

نی نی قشنگم،فرشته مهربونم،خیلی چشم براهتم،دارم این روزا دعا میکنم پری نشم،امیدوارم مثل همیشه خدای مهربون صدامو بشنوه،دیگه واقعا دلم میخواد نی نی خودمو داشته باشم،بابایی مهربونت از روزی که رفته سرکار من تنها نبودم،چندروز خاله مهدیه اومد پیشم کلی رفتیم گشتیم و خرید کردیم،الانم مامان شهین پیشمه،بابایی هم شنبه میاد پیشم،امیدوارم این ماه بتونم بابانویدو خوشحال کنم،خدای مهربون کمکم کن
9 بهمن 1392

نذر بابایی واسه نی نی

نی نی قشنگم من و بابا نویدت از وقتی ازدواج کردیم هر وقت حرف بچه میشد از خدا میخواستیم یه فرشته سالم بهمون هدیه بده.الان نزدیکه دو هفته است که بابایی سرکاره منم حسابی دلم گرفته داشتم تو اینترنت تو سایتای مربوط به سیسمونی میگشتمو آهنگ لالایی گوش میدادم بابایی هم اس ام اس میداد بهم.حرف این بود که ایشالا بچمون سالم باشه.بابا نوید مهربونت هم گفت من نذر کردم اکه بچمون سالم باشه یه گوسفند قربانی کنیم و بدیم به فقیرا منم گفتم خوبه هر سال روز تولدت اینکارو انجام میدیم امیدوارم خدا صدای دردودلای منو بابایی تو بشنوه و دلمون و با سالم بودن تو فرشته کوچولو خوش کنه.
15 دی 1392

تصمیم آسمانی

سلام.من و نویدجونم تصمیم گرفتیم تا یه فرشته کوچولوی خوشگل به زندگیمون وارد کنیم آخه احساس میکنیم اونقدر خوشبخت هستیم که یه نفر دیگه رو هم به جمع گرم و دو نفره خودمون اضافه کنیم.البته الان کار نویدم از خونمون دوره و قراره که دیگه تا وقتی خدا بهمون لطف کنه و یه نی نی ناز بده کارش بیاد تهران تا همیشه پیش من و نی نی مون باشه.امیدوارم هم نویدجون هم نی نی مون از این یادداشتای روزای قشنگم خوششون بیاد.
11 دی 1392