زانکوزانکو، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

میوه عشقمون

انجام نذر مامان بزرگ و بابانوید

جمعه صبح بابانوید و بابابزرگ و من رفتیم دوتا گوسفند خریدیم بعد هم بردیم بهزیستی،خیلی حس خوبی بود که کمک کردیم به اون بچه های ناز ولی خیلی دلم گرفت ازاینکه یه عده اینطور زندگی میکنن ما کجاو اونا کجا،ما چقدر توقع مون بالاست از زندگی.اگه خدا کمکمون کنه هرسال روز تولد نی نی یه گوسفند میبریم براشون،این کمترین کاریه که میتونیم بکنیم.
1 ارديبهشت 1393

بهترین خبر

نفس من بالاخره بعد ازدو ماه و نیم خدا بهمون بهترین عیدی رو بهمون داد،سه شنبه ۲۶فروردین وقتی بعد از سه روز که باید جواب آزمایش رو یهمون میدادن زنگ زدم گفتن خانوم بچه تون مینوره مبارکه،از خوشحالی شوکه شدم،اون لحظه فقط مامان پیشم بودکلی خوشحال شدیم حسابی،بعد هم تلفن و گرفتیمو به همه خبر دادیم همه خوشحال شدن،خیلی روز خوبی بود،بهتر از این نمیشه،خدایا شکرت.جواب همه دعاهامونو دادی..
1 ارديبهشت 1393

سیزده هفتگیه نی نی نازم

عشق من و نوید سلام،من و بابایی جونت رفتیم پیش دکتر معینی واسه اینکه ده روز بعد از آزمایش سی وی اس باید یه سونو انجام بدم،وای اونجا یه نی نی کوچولو بود با کلی مامانی منتظر،وقتی خواست سونو انجام بده واسم بابایی رو هم صدا کردم اومد تو،باهم دیگه دیدیمت کلی ذوق کردیم،حالا شدی ۷سانت و ۲میلیمتر،قربون قدت برم من،بوووووووس،دعا میکنم خدا تورو صحیح و سالم بهمون هدیه بده
19 فروردين 1393

آزمایش سی وی اس

نی نی نازم ببخشید که یه کم اذیت شدی با این آزمایش آخه باید این آزمایش رو حتما انجام میدادم تا مطمعن بشیم تو کاملا سالمی،من قبل از آزمایش خیلی میترسیدم چون میدونستم که یه آمپول میزنن تو شکم تا نمونه برداری انجام بدن.نهم عید آزمایش داشتم واسه همین عید هیچ جا نتونستیم بریم،البته اولین روز عید رفتیم شمال واسه مراسم ختم عمه مهربونم که خیلی شوکه شدیم همه،خلاصه تا چند روز اونجا بودیم بعدم اومدیم تهران،من تمام اون روزا استرس آزمایش و داشتم،روز آزمایش صبح با بابایی رفتیم آزمایشگاه دکتر زینعلی تا معرفی نامه بگیریم،خانومی که اونجا مسولش بود کلی بهم اطمینان داد که اصلا درد نداره منم خیالم راحت شد چون شانسی دکتر خوبی بهم افتاده بود،دکتر اخلاقپور یکی از ب...
19 فروردين 1393

13میلیمتری

امروز من و بابانوید رفتیم پیش دکتر معینی،با سونو قلبتو بهمون نشون داد کلی ذوق کردیم اندازتو هم گفت ۱۳میلیمتره دیگه کلی قربون صدقه نی نی ۱۳میلیمتری خودمون میرفتیم،غروب هم با شیوا رفتیم کنسرت شهرام شکوهی،کلی کیف داد و خوش گذشت،الان هم من و بابا نوید خیلی خوشحالیم که بچمون رشدش خوبه،خدا رو شکر.
5 اسفند 1392

روزای مامانی

سلام عشقم الان ۶ هفته رو تموم کردیم با کمک خدا،اینروزا بابایی همیشه پیشمه،شانس آوردم و نرفت سرکار،حالت تهوع و یه کم بیحالی هم شروع شده اصلا دیگه این مامانیه شیکمو اشتها نداره،بابابزرگ مهربونت هم کلی کتاب خریده واسه دوران بارداری و تربیت کودکان،ببین چقدر دوستت دارن همه پس ازت خواهش میکنم پیشمون بمون،اولین هفته عید امسال خیلی روزای مهمی هستن واسمون،آخه آزمایش سی وی اس اون موقع است،خدایا کمکمون کن.
2 اسفند 1392

اولین آزمایش

نی نی قشنگم بالاخره به بابا نوید گفتم که تو میخوای بیای اون هم خیلی خیلی خوشحال شد،بعد از دو روز به مامانا هم گفتم،خوشحال شدن،امروز هم با بابانوید رفتیم آزمایشگاه،آزمایش خون و ادرار دادم،هنوز نمیدونم چند روزته،جوابش دو سه روز دیگه میاد،امیدوارم آزمایش مهمتری که تو هفته هشتم دارم بهم بگه  که تو سالمی،اون بهترین خبری میتونه باشه که میشنوم،حالا دیگه ما سه نفریم،من،بابا نوید و تو نی نی نازم  
14 بهمن 1392